رمان "نحسی ستاره های بخت ما"
با شدت و جدیت در حال خوندن رمان "نحسی ستاره های بخت ما" هستم. اونقدری من رو درگیر خودش کرده که از ظهر تا الان نزدیک 140 صفحه ش رو خوندم.
به جز کتاب های الکترونیکی که سعی میکنم خیلیییی زود تمومشون کنم [چون دوست دارم هرچه زودتر از کتاب خوندن بدون لذت بردن خلاص بشم!] فکر نمیکنم حداقل تازگیا کتابی بوده که توی این زمان کم انقدرر ازش بخونم. فکر میکنم طولی نکشه که تمومش کنم.
بسته پستی شامل این کتاب و کتاب "میوه خارجی" ظهر به دستم رسید و امیدوارم حداقل میوه خارجی واسه ی عید بمونه! هرچند با وجود اینکه شاید قرار باشه عموی مامانم عید بیاد ایران و مهمونی های زیادی که پیرو این اتفاق خواهیم رفت و خواهیم داد (!) -که اضافه میشه به مهمونی های رایج عید و شاید سفر کوتاهی که خواهیم داشت و گردش های عیدانه- فکر نمیکنم زمان زیادی واسه خوندن کتاب بمونه.
به هرحال این کتاب خیلی خوبه.اینم ته ذهنم هی میگه منو بنویس(!) : "چون فکر میکنم [حداقل تا الان] این کتاب چیز خیلی خارق العاده ای توش وجود نداره، موندم چرا انقدر جذبش شدم، شاید بعدا بفهمم چیش انقدر منو به خودش جذب کرده".