و برای ابروهای مرتب هم :)
+این روزا خیلی وقت آزاد دارم.که بیشترش رو صرف کتاب خوندن میکنم. از دیروز رمان "میوه خارجی" رو شروع کردم. گاهی انقدر غرق میشم توی این کتاب که کمی طول میکشه بعد از بستنش بیام توی زمان حال و زندگی خودم.در مورد رمان "نحسی ستاره های بخت ما" هم که نوشته بودم نمیدونم چیش من رو به خودش انقدر جذب کرده باید بگم که خیلی قشنگ نوشته شده بود.در واقع منظورم اینه که نویسنده اش قلم خیلی خوبی داره.
+چهارشنبه سوری هم خوش گذشت. همون هایی که تو پست قبل گفتم بودن به اضافه خونواده دایی کوچیکم. تاب بازی کردیم، از روی اتیش پریدیم، شام خوردیم و اخرش هم فشفشه و اینا.بابام کمی ترقه هم خریده بود.از اینایی که خیلی خطر ندارن. و مرتب میخواست بندازه طرف ماهایی که میترسیدیم :) خیلی هیجان انگیز بود.[میدونم این جمله ام کمی سوسولانه ست!].
+فردا نوبت آرایشگاه دارم تا این ابروهایی که به شکل دوران راهنماییم در اومدن رو سر و سامون بدم! دلم واسه یه آرایشِ حسااااابی تنگ شده.