مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
۱۱اسفند

به تازگی متوجه شده ام که اگه مدتی در یک مهمونی جایی باشم بعدش حتما باید برای یک مدت مثلا یک روز توی اتاقم تنها باشم تا دوباره شارژ بشم! 

مثلا امروز برای ناهار باغ شوهر خواهرم اینا دعوت بودیم و حدود هشت برگشتیم خونه. کلی خوش گذشت. پاسور بازی کردیم و وسطی و شیر و پلنگ  و اسم فامیل و موشک کاغذی بازی و در آخر گل یا پوچ :) 

الانم کمی بدن درد دارم از بس دویدم. و اینکه همونجور که در ابتدای مطلب گفتم باید حدود یک روزی شارژ بشم و شاید حتی نرم بیرون هم مشکلی نباشه برام( چون معمولاً باید هرروز برم بیرون،هرچند بعضی روزها مدت بیرون رفتنم کم باشه مثلا برای خرید کمی بریم بیرون.)

و همینا :)

مژگان ❤😻
۱۰اسفند

کارایی که این چند روز کردم اینان:پریروز رفتیم خرید از نظر برای خواهرم و یک فست فود جدید به نام دراگون رو امتحان کردیم که غذاهای نسبتاً خوبی داشت، دیشب مادربزرگم خونمون بود،امروز رفتیم کمی خرید و دو تا لاک گرفتم و یک سری چیز برای هفت سینی که قراره ببریم برای شوهر خواهرم اینا. 

این روز ها بعد از چند سال بازی blur رو دوباره نصب کردم.جالب و باحاله.همچنان عقاید یک دلقک رو میخونم که راستش خیلی جذبم نکرده،کتاب نغمه ای از آتش و یخ 1 که یکی از کتابهایی هست که got از روش ساخته شده رو هم میخونم، البته نه با دقت اما جزییاتی بیشتر از اونچه توی فیلمه داخلش هست. همچنین سریال dynasty رو میبینم که راجع به یک خونواده ثروتمند آمریکایی هست و بیزینس اونها و یک سری مسائل خونوادگیشون. به نظرم سریال جذابیه.

و در ضمننن امشب دوست عزیزم زهرا جان رو دیدم که بسیار دلتنگش بودم و دوستش میدارم و با دیدنش کلی انرژی گرفتم :) خداروشکر :) امیدوارم یه قرار بذاریم بیشتر همو ببینیم. :)

و امیدوارم ترم دیگه با هم بریم دانشگاه :)

خدایا شکرت برای همهههه چیز :))))

مژگان ❤😻
۰۷اسفند

امروووز رفتم سراغ سایت دانشگاه که ببینم نمره هارو زدن یا نه،دیدم نزدن تا اینکه شب شیوا توی گروه گفت برین نمره هاتون رو ببینین. اول رفتم توی بخش کارنامه دیدم نمره ای نیست فکر کردم سر کارمون گذاشته بعد رفتم توی بخش اعتراض به نمره(که نمرهای ما اول اونجا میاد)  دیدم که به به نمره ی پروژه رو زدن.... حالا چند شدم؟؟؟ باورم نمیشد.... 18.5🙌🙌🙌🙌🙌🙌 بسیاااار خوشحال و مسرور گشتم. خدایا شکرتتتتتت به شدتتتت. انشاا... که همه ی بچه ها با نمره عالی پاس بشن 😊😊😊😊 همچنین دست اساتید مربوطه درد نکنه، انشاا... موفق و خوب و شاد باشن همیشه :)

البته بعدش رفتیم ببینیم بقیه چند شدن که فهمیدیم هیچکس نمره نداره،ما هم فکر کردیم حتما اشتباهی شده و کلی زنگ و پی ام و اینا تا در آخر فهمیدیم نمره ی دو تا دیگه از بچه ها که استاد راهنمامون یکی بود رو هم زدن و فهمیدیم که خداروشکر همه چیز درسته 😊😊😊 بالاخرهههه راحت شدم از استرس و کار روی پروژه و...  باید یه استراحت حسااابی بکنم :)


پی نوشت: امروز رفتم خرید و تقریبا همه چیزایی که میخواستم رو گرفتم به جز چند مورد کوچیک. شب هم پیراشکی ویژه از "تین دونات" خوردم، به نظرم اونقدر ها خوشمزه نبود اما خب چیز نسبتاً خوبی بود. با این حال هنوز هیچ دوناتی به پای دوناتهای خیابون طالقانی نمیرسه :) همچنین امشب در فیلیمو چند قسمت فصل سه شهرزاد رو دیدم، قسمت پنج هم فردا میاد.

پی نوشت 2: مجدداً خداروشکر میکنم بابت پروژه ام و مجدداً آرزو میکنم همه ی همه هم با نمره های خوب پاس بشن. و کلاً امیدوار همیشه هممون، همه ی ما مردم حالمون خوبِ خوب باشه. انشاا... :)

پی نوشت 3: این نمره دیدنم و خرید و اینا مربوط میشه به روز یکشنبه 6 اسفند ماه اما چون ساعت از نیمه شب گذشته تاریخ هفتم واسش ثبت میشه. 

مژگان ❤😻
۰۵اسفند

امروز روز دفاع بود. من اولین نفر بودم و بدون هیچ پیش زمینه ای که دفاع چه جوری خواهد بود رفتم پاورپوینتم رو ارائه دادم و بعدش وب سرویس و وبسایت رو نشون دادم و در آخر کدهام رو. ازم مرتب میپرسیدن که وجود وب سرویس چه لزومی داره و اینجور چیزها.منم کلی توضیح دادم و در آخر با این جمله فکر میکنم قانع شدن:

"وب سرویس یک url میده که برای insert و کارای دیگه ازش در وبسایت یا اپلیکیشن موبایل استفاده میکنیم و دیگه لازم نیست کد مثلا insert رو مجدداً بنویسیم."

البته ایشاا...  که همینجور باشه. و ایشاا... که هممون با نمره های خوب پاس بشیم.

و مجددا از هرکی این پست رو میخونه میخوام برای پاس شدنمون دعا کنه لطفاً 😊

به امید موفقیت و شادی همیشگی هممون 😊


بعدا نوشت :ظهر روز دفاع که  خوابیدم موقع بیدار شدن احساس کردم سالها از پروژه و دفاع و همه چی گذشته و همه چی ارومه و اینا😊 حس راحتی داشتم البته شاید هم حس این رو داشتم که الان بچه ام و اصلا چیزی از دفاع و...  نمیدونستم 😅 خلاصه حس عجیبی بود و خوب البته. :)

مژگان ❤😻
۰۴اسفند

بالاخره امروز سریال گات رو تموم کردم. سریال بسیار عالی و دوست داشتنی ای بود. چندین داستان جالب در کنار هم داشت که در جاهایی به هم پیوند میخوردند. شخصیت مورد علاقه ی من "آریا" بود.  به نظرم همه ی بازیگران این سریال نقششون رو عالی بازی کرده بودند اما بازیگر مورد علاقه ام "سرسی" بود که به نظرم خیلی قشنگ نقششو اجرا میکرد.

بعد از تموم شدنش رفتم کمی راجع به سریال خوندم و فهمیدم که این سریال از روی کتابی ساخته شده و البته طبق معمولِ اکثر فیلمهایی که از روی کتابی ساخته میشن کاملاً به متن وفادار نبوده. همچنین بعضی حقایق جالب، مثلا قلب اسبی که کالیسی خورد در واقع ترکیباتی از آدامس و...  بوده اما با وجود طعم شیرینش برای بازیگر خوردن اون سخت بوده، رو فهمیدم. 

یا اینکه وستروس یک قاره تخیلی هست که زمستان و تابستان های بسیار طولانی داره.

ارتش مردگان تنها با جلوه های کامپیوتری ساخته نشدن بلکه بازیگران اون گریم سنگینی دارن و فقط رنگ چشمهای خاصشون با جلوه های کامپیوتری ایجاد شده . 

دیگه اینکه اجساد جنگ رمزی و جان متشکل از تعداد زیادی ماکت بود و... 

شاید بعدا دلم بخواد کتابش رو بخونم فعلا نمیدونم و اینکه بی صبرانه منتظر فصل بعدی هستم :)


پ.ن: فردا دفاع پروژه است. لطفا هرکس این پست رو میخونه برای من و دوستانم دعا کنه :)

پ.ن2:یکی دوروزه چند تا ناخنام میشکست منم امشب همشونو چیدم. البته ناراحت نیستم ایشاا... به زودی بازم بلند میشن حتی بهتر از قبل :)

مژگان ❤😻
۰۳اسفند

دیشب رفتیم خرید عید خواهر و شوهرخواهرم. کلییب راه رفتیم و منم برای خودم از پاساژ افتخار بک جفت کفش خریدم و فکر میکنم این دفعه پاساژ افتخار از دفعه های قبلی که اونجا بودم کفش های خوشگل تری داشت.

خلاصه هنوز کمی خرید برای عیدم مونده.

امروز رفتم دانشگاه و واسه پروژه ام نمره ی 9 از دوازده گرفتم ؛نمره ی خوبیه خداروشکر و ایشاا...  که پاس شم و هممون پاس شیم با نمره های خوب :)

مژگان ❤😻
۰۲اسفند

دیشب و امروز فیلم جیمی وس/ت وود قهرمان آمریکایی رو دیدم. که ساخته ماز جبرانی، طنز پرداز ایرانی مقیم آمریکا هست. اون توی فیلم میخواسته بگه مردم راجع به ایرانیا اشتباه میکنند و میخواد چهره خوب ایران رو به زبان طنز نمایش بده. به نظر من متاسفانه خیلی بی مزه و لوس بود. اما جالب ترین نکته اش بازیگران فیلم بودند به دلیل اینکه کاملا لهجه ایرانی داشتند و این واقعیته که اکثر ایرانی ها موقع انگلیسی صحبت کردن لهجه ایرانی دارن.

به هرحال از این فیلم خوشم نیومد اما چند تایی از استند اپ کمدی های اقای جبرانی رو دیدم و خیلی دوست داشته ام.

مژگان ❤😻
۲۹بهمن

داشتم میومدم تو اتاقم که مامان بزرگ صدام کرد و گفت بیا پیش من.کلی بغلم کرد و کمرمو ماساژ داد. کمی حرف زدیم.ازش پرسیدم لباس عروسش چه شکلی بود، گفت که لباس عروسیش قرمز مخمل و لباس حنابندونش سبز مخمل بوده،لباس پاتختیشم صورتی.

گفت که شب حنابندون عقد کرده. و از این حرفا. چه خوب که حرف زدیم :) 


پ.ن:هرگززز فکر نمیکردم روزی بیاد که مامان بزرگم بشینه فرار از زندان رو تماشا کنه!(حتی با وجود اینکه میدونستم قبلا سریال 24 رو میدید و درباره جک برامون حرف میزد! 😀)ولی الان نه تنها اون روز اومده بلکه مامان بزرگ جان وقت دیدن این سریال بعضی نکات از قسمتای قبلی رو هم گفتن بهمون :) البته من قبلا موقعی که تقریباً بچه بودم این سریال رو تاحدودی دیدم و این دفعه نمیبینمش.اما مامان،بابا،خواهرم و مامان بزرگم میبینن.


پ.ن۲:  کتاب فیزیک ناممکن ها تموم شد البتهههه من نسخه الکترونیکی اش رو دانلود کرده بودم که فقط تا فصل پنجم بود و شب اولی که خوندم خیلی جذبش شدم اما بعد کم کم دیگه با دقت نخوندم و کلی فاصله افتاد تا امشب که فصل پنجم -که راجع به تله پاتی بود- رو هم خوندم و تموم شد.البته مجموعا خیلی این کتاب رو با دقت نخوندم.اما دو فصل اول و دوم رو خوب خوندم که چیزهایی ازش رو در ادامه مطلب مینویسم.


مژگان ❤😻
۲۹بهمن

امروز اتاق تکونی ام رو تکمیل کردم و کاری نمونده به جز طی کشیدن اتاقم که این رو هم موکول میکنم به اخرای ماه اسفند. الان هم مامان و خواهرم رفتن خونه نامان بزرگ و بابا داره تلویزیون میبینه و منم دارم کتاب عقاید یک دلقک رو میخونم.

خریدای باقیمونده از عیدم رو باید انجام بدم که البته جزیی هستند. و همین :)

مژگان ❤😻
۲۸بهمن

دیشب رفتم فروشگاه مورد علاقه ام و کلی چیزای خوشمزه از جمله شکلات تخم مرغی کیندر گرفتم که اولین بار بود میگرفتمش. بسیار خوشمزه بود و جایزه اش یه موتور سیکلت کوچولو بود که خیلی قشنگ و با کیفیته.در لحظه آخر نگاهم افتاد به پودر کیک رشد و با توجه به اینکه مدتها بود میخواستم کیک درست کنم برش داشتم و امروز عصر کیک پرتقالی که توش گردو و کشمش ریخته بودم پختم،البته با راهنمایی مادرم. خوشمزه بود و دلچسب :)

و کتاب مارک دو پلو رو هم همین الان تموم کردم. خیلیییی جذاب بود و همه ی سفرنامه هاش رو دوست داشتم.همه ی همشون. 


بعدا نوشت: بالاخره مانتوهام رو آویزون کردم توی کمد جدید و کفش و کیفهامو گذاشتم پایینش و در نتیجه کلی انرژی گرفتم و کمی از مرتب سازی اتاقم واسه عید(اتاق تکونی) رو هم انجام دادم :) فقط مونده مرتب کردن میز ارایشم و کمدم و تختم. خدایا شکرت :)

مژگان ❤😻
۲۶بهمن

امروز رفتم دانشگاه و استاد گفت باید کمی روی طراحی پروژه ام کار کنم و خودم هم ته دلم موافق بودم.البته یه ریزه کاری های دیگه هم هست که باید انجام بدم.بخش زیادیش رو همین امروز انجام دادم و کار طراحی تموم شد.فقط مونده همون ریزه کاری های مربوط به لاگین و لاگ اوت.

حوصله ام رفته و زیادم رفته.تا الان داشتم کتاب مارک دو پلو رو میخوندم و آخرای سفرنامه پرتغال هستم.همونجور که گفتم این کتاب خیلی خوبی بود،  اگر همزمان با جلد اول نمیخریدم به علت اینکه خیلی از جلد اول خوشم نیومد شاید هیچوقت این رو نمیگرفتم.خوب شد گرفتمش :) 

مژگان ❤😻
۲۵بهمن

+و بالاخره امشب خوندن کتاب "مارک دو پلو" رو شروع کردم.فعلا در حال خوندن سفرنامه اول یعنی "کنیا" هستم. تا اینجا به نظرم این کتاب خیلی بهتر از کتاب اول هست و عکسای زیباتری داره.متن جالب تر و کیفیت بالاتر. خلاصه خیلی خوشم اومد و احتمالا بقیه کتابهای اقای ضابطیان رو هم بگیرم.

+امروز شوهرخواهرم و مادر و پدرش اومدن. کاسه هایی که داخلش براشون سمنو برده بودیم رو آوردن با محتویاتی داخلش. آب میوه ای هم که شوهر خواهرم برای ولنتاین داده بود به خواهرم رو خوردیم.خوشمزه تر از دلستر های معمول بود.

+دوشنبه برای پروژه رفتم دانشگاه و فردا هم باید برم. ایشاا... هممون پاس شیم بره :)

+ولنتاااااین هم مبارک :)

+خدایا شکرت برای حس های خوب :) ایشاا... همه همیشه سرشار از حسهای خوب باشیم. :)


مژگان ❤😻
۲۱بهمن

امروز عصر با مامان بابا،خواهر و شوهرخواهرم رفتیم نوتلا بار و من کرپ و موز و توت فرنگی خوردم. نسبتاً خوب بود.بعدش هم اومدیم فیلم "ساعت پنج عصر" رو دیدیم. درباره مردی بود که ساعت پنج عصر باید حتما میرفت بانک اما از صبح روزی که قرار بود بره بانک کلی مشکل براش پیش اومد و...  بازیگر اصلی سیامک انصاری بود و همه بار فیلم روی دوش اون بود قسمت کوچیکی هم مهران مدیری بازی کرده بود.فیلم بدی نبود اما یه جاهایی حرص درار بود.

مادربزرگ جان هم الان خونه ماست :) 

مژگان ❤😻
۲۰بهمن

خیلی پیش تر با آقای منصور ضابطیان از طریق کانال تلگرامشون آشنا شده بودم. متوجه شدم که سفر زیاد میرن و چیزهای خوبی درباره سفرهاشون مینوشتن.
تا اینکه کتاب مارک و پولو و مارک دو پلو رو خریدم. فعلا کتاب اول رو خونده ام و این هم نظرم درباره این کتاب:
من کلا سفرنامه رو دوست دارم. سفرنامه های این کتاب خیلی شبیه سفرنامه های معمول نبودند و بیشتر درباره برخورد با مردم کشور ها بودند. اکثر عکسهای کتاب هم از جاهای دیدنی و معروف اون کشور ها نبودند بیشتر از مردم کشورها بودند.
سفرنامه هایی که بیشتر دوست داشتم اینها بودن:هند،آمریکا، کره جنوبی، اسپانیا و فرانسه(به علت علاقه شخصی خودم به فرانسه و به خصوص پاریس). 

کلا کتاب نسبتا خوبی بود و البته اواخرش بهتر از اوایلش بود. اما فعلا نمیخوام برم جلد دومش رو بخونم علتش رو نمیدونم! 

مژگان ❤😻
۱۸بهمن

این روزها دارم سه تا کتاب میخونم: مارک و پولو، پروژه شادی (بازخوانی) و فیزیک ناممکن ها.

نکاتی از پروژه شادی رو دارم وارد دفترچه خوشبختی ام میکنم :) 

فیزیک ناممکن ها هم بسیار جالبه.راجع به میزان امکان پذیری بعضی چیزهایی که در فیلمهای تخیلی میبینیم مثل نامرئی شدن. وقتی کاملا خوندم راجع بهش بیشتر مینویسم. 

به جز اون واقعا میخوام بیشتر ورزش کنم و باید کلاس زبان هم برم اما شاید از سال جدید. کلاس اسب سواری هم به یک دلیل شاید نتونم فعلا برم با اینکه زیااااد دوستش دارم.

کلی بیکارم این روزها.همش میخوام یه کاری بکنم اما نمیدونم چیکار! بنابراین کلی فیلم میبینم و کتاب میخونم و البته میخوابم.انشاا... بتونم به زودی استفاده مفید تری از روزهام داشته باشم :) راستی امشب خونه مادربزرگ جان بودیم و شام خوشمزه خوردیم و خاله رو دیدیم و فیلم آنام رو.

مژگان ❤😻
۱۶بهمن

کتاب ملت عشق رو مدتها پیش دانلود کرده‌بودم و حدود 80 صفحه اش رو خوندم، دیروز حس میکردم کتابای ناتموم زیاد دارم و شروع کردم بقیه این کتاب رو خوندن.تا حدود 12 و نیم نیمه شب تمومش کردم.بسیاااار خوب و جذاب بود.خیلییی خوب. راجع به دوستی مولانا و شمس تبریزی بود، شمس چیزهایی زیادی به مولانا یاد داد از جمله اینکه مقام و موقعیت رو کنار بذاره.مولانا یک سخن ور بود و پس از آشنایی با شمس شاعر شد. الان قصد دارم کتاب شعری از مولانا بخونم.توی اینترنت یا اگر بین کتابهای پدربزرگم بود از اونها. 

خلاصه خیلی کتاب خوب وعارفانه ای بود. داستان زن آمریکایی هم که در این کتاب بود بد نبود.

مژگان ❤😻
۱۵بهمن

میخوام انسان بهتری باشم. خودم رو بهبود بدم.شخصیتم و رفتارم.امیدوارم موفق باشم.این هم اولینش:

خب من تا الان دو تا کار رو سعی کردم انجام بدم.یکیش دوست داشتن خودم (که تقریبا همون اعتماد به نفس هست) و دیگری زندگی در لحظه. برای دوست داشتن خودم سعی کردم اول خودم رو همینجوری که هستم دوست داشته باشم و بعد چیزهایی که فکر میکنم بد هستن رو خوب کنم. مثلا کمی ورزش کنم. زندگی در لحظه هم بسیار لذت بخش هست. خب این کار هارو به مدت یک هفته دیگه ادامه میدم تا بعدش تصمیمات بعدیم رو اجرا کنم. :)

مژگان ❤😻
۱۵بهمن

فیلم ناهید دیشب تا پاسی از شب طول کشید تا تموم شد.کلا خوب بود و فضاش اونقدرهااا غمگین نبود که آدم افسردگی بگیره اما غمگین بود.داستانش خوب بود و بازی ساره بیات رو هم مثل همیشه دوست داشتم.همچنین بازی نوید محمد زاده رو دوست داشتم اما شخصیتی که بازی میکرد رو ازش بدم میومد.

امروز هم فیلم خانه ای در خیابان چهل و یکم رو دیدم.اون خانوم بازیگر که مادر شهرزاد هست (اسمشو نمیدونم) بازی خوبی داشت و همینطور مهناز افشار.فیلم بدی نبود.

و بالاخرهههه سریال هری پاتر... همیشه خواهرم این سریال رو میدید ولی من خوشم نیومد و یادم نمیاد حتی یه قسمت رو هم کامل دیده باشم.اما امروز یکیش رو شروع کردم به دیدن، البته کاملش رو ندیدم ولی انشاا... خواهم دید بعد از GOT. خیلی جالبه به نظرم.همچنین امیدوارم یکی از کتاباشو بخونم ببینم چه جوریه.


پ.ن:دیشب مامانم به عنوان کادوی ولنتاین برام یه کتاب گرفت  به اسم عقاید یک دلقک :) میدونم زوده ولنتاین ولی خب گرفتم دیگه :) بعد اینکه یه کتاب فروشی خوووب پیدا کردم و خیلی ذوقشو دارم :)

پ.ن2:بالاخره پریشب رفتم درست و حسابی مطالب انجمنهای سایت چی نپوشیم رو خوندم.جالب بودند انجمن ها.

پ.ن2: خدایا شکرت :)

مژگان ❤😻
۱۴بهمن

دیروز قسمت یک فصل سوم شهرزاد رو دیدم.بد نبود.اما خب حالا میدونم که هیچی بهتر از GOT نیست :) بعدش امروز ملبورن رو دیدم. اولشو نگاه کردم و بعد از بس سکوت میکردن و هی به هم نگاه میکردن و به در و دیوار (😀) هی زدم جلو به همین دلیل جزییات رو خیلی متوجه نشدم اما کلا راجع به یه زوج بود که میخواستن برن خارج برای ادامه تحصیل و نوزادی که یه نفر بهشون داده بود برای مدت کوتاهی نگه دارن براشون دردسر درست کرد.خلاصه من درست ندیدم و دوست نداشتم زیاد.

الانم ناهید رو دارم میبینم و اولاش هستم که فکر میکنم خوبه فعلا، وقتی کامل دیدمش میام مینویسم چطور بود.

همه اینارو با نرم افزار فیلیمو دیدم که وقتی با همراه اول با روزی پونصد هرچی فیلم میخوای میبینی بدون مصرف حجم اینترنت،برای ایرانسل و بعضی adsl ها هم هست.


پ.ن: امروز مامانم وقتی داشتم ناخنامو مانیکور میکردم نگاه کرد کمی هم بهش توضیح دادم،ظهر اومد توی اتاقم و برای خودش ناخناشو مانیکور کرد 😍😍 بعد بهم میگه ببین چه ناخنام کشیییده شده 😘😘 مامان خوشگلم😍😘💜

مژگان ❤😻
۱۳بهمن

دیروز صبح درحالی که بیدار بودم اما نمیخواستم از تختم جدا بشم پدرم طبق معمول میخواست هممون رو بیدار کنه و بعد از سر و صدای فراوان وقتی دید پا نمیشم اومد کلیییی از ادکلنش که من از بوش خیلی خوشم نمیاد رو خالی کرد توی اتاقم. اولش سعی کردم برم زیر پتوم و بوش رو نادیده بگیرم ولی کم کم بوش زیاد شد و مجبور شدم پنجره رو باز کنم.نهایتا این قضیه به درد گرفتن گلوم منجر شد.الان کمی درد میکنه امیدوارم سرما نخورم. :)

دیگه اینکه امروز برای خودم موکا درست کردم که به جای پودر کاکائو توش نوتلا میریزم و خوشمزه تر میشه اسمشم گذاشتم موکای مخصوص مژگان :) و کتاب "پروژه شادی" رو دوباره دارم میخونم.بسیااار دوست داشتنیه علاوه بر آموزنده بودنش و خیلی توصیه میکنمش.


مژگان ❤😻