اخرین روزای بیست سالگی رو میگذرونم. پس فردا بیست و یک ساله میشم! اگه بخوام مهم ترین چیزا در بیست سالگیم رو بهش اشاره کنم میگم: کتابها برام اهمیت بسیار بیشتری پیدا کردن و نقششون در روشن تر کردن راه زندگیمم برام واضح تر شد. و اینکه فهمیدم از زندگی چی میخوام و رویاهام چیه، برنامه ریزیم باید چه جوری باشه. کلا حس میکنم توی بیست سالگی بیشتر از هر وقت دیگه ای راجع به خودم و دنیا فهمیدم.
در واقع فکر میکنم همه وقتایی که فکر میکردم چقدر بزرگ شدم، با حس چقدر بزرگ شدم، توی بیشت سالگی کاملا فرق داشت و این یکی واقعی تر بود!
همچنین توی بیست سالگی بیشتر از هر وقت دیگه ای به یادگیری علاقه پیدا کردم، حتی مباحثی مثل سری فوریه رو هم« دوست داشتم »بدونم! به مسائل فیزیکی،نجوم و کلا علمی خیلی علاقمند شدم و علاقهام به مطالعه های خارج از کتاب چندین برابر شد. و هنوزم این علاقه رو دارم خداروشکر. همچنین گوش کردن پادکست رو هم به کارام اضافه کردم به ویژه پادکست علمی.
توی بیست سالگی لیست بلندبالایی از همه چیزایی که میخوام یاد بگیرم نوشتم و الان تصمیم گرفتم اکثر یا همشون یا حتی بیشتر از لیست رو توی بیست و یک سالگی انجام بدم.
و یه چیز مهم دیگه؛ در سه ماه اخر بیست سالگی، برای اولین بار در زندگیم کار با حقوق انجام دادم، کار بی حقوق که همون کاراموزی های اجباری مدرسه و دانشگاه بود. اما الان کار با حقوق انجام میدم و چقدر مشتاق انجامش بودم و چقدرررر دوست دارم :) لذت میبرم که کاری انجام میدم و ازش پول درمیارم. حس مفید بود، کار بلد بودن، پول درآوردن و ...
خلاصه که خدایا شکرت برای فرصت یک سال زندگی دیگه، خدایا شکرت که فرصت تجربه این معجزه بزرگ؛ «زندگی کردن» رو بهم دادی.شکرت که قراره بیست و یک سالگی رو با عالی بودن هرچه تمام تر تجربه کنم. منو لایق این کار بکن و کمکم کن تا همیشه :) به رحمت تو ای مهربان ترین مهربانان :)❤️