*دیروز سرکلاس زبان مدرس حالش خیلی خوب نبود و یه عکس گذاشت و گفت فعلا فری دیسکاشن بکنین تا اگر حالم خوب شد ادامه بدم وگرنه کلاس رو کنسل میکنم. بعد هم به من گفت بلند شم وایسم . منم شروع کردم عکسو توصیف کردن که بهم گفت نه تو کلاسو مدیریت کن . منم کلی ذوق زدهههه شدم 😍😄 بقیه شروع کردن به بحث راجع به عکس و اگر اشکالی داشتند بهشون میگفتم البته همه اشکالات رو نمیدونستم اما بیشترشو تصحیح کردم. بعد هم کمی سوال پرسیدم و بعد مدرس گفت یه فیلم بذار بدون زیرنویس که البته لهجه فیلم بریتیش بود و ما خیلی متوجه نشدیم. نهایتا کلاس کنسل شد اما تجربه کوتاه معلم بودن خیلی خوب بود و خوشحال کننده :)))))
*کتاب “عشق هرگز فراموش نمیکند” رو همین الان تموم کردم. راجع به دختری بود که نوع خاصی از الزایمر داشت که در جوونی اتفاق میافته. دختر به سرای سالمندان منتقل میشه، جایی که یک نفر با بیماری مشابه خودش در اونجا هست. این دو نفر همون ابتدای کتاب عاشق هم میشن و یه سری اتفاقات میافته.فرقش با کتابی مثل “البزابت گم شده است” اینه که اون کتاب کلا اززبان یک شخص الزایمری بود اما این کتاب سه تا راوی داره ،بنابراین در کتاب الیزابت... بیشتر یک الزایمری رو درک میکنی و هم اینکه کمتر میدونی چون یک شخص الزایمری راوی هست . البته کتاب البزابت قشنگتر بود. ابن کتاب در کل داستانش خوب بود ، به خصوص قسمتهایی که درمورد عشق درش حرف زده شد، عشق بین دو الزایمری ،بین دو سالمند، بین پدر و دختر، بین مردی و همسر فوت شدهاش و ... با توجه به چیزهایی که گفتم و اسم کتاب تقریبا میشه فهمید اصل داستان چی خواهد بود.
جملاتی از کتاب :
+بهترین راه درمان افسردگی ارتباط با دوستان است.
+زندگی با ترس همان مرگ است.
+اگر خیلی چیزها را برای خودت منع کنی و زندگی را سخت بگیری دوام نمیاوری و زیاد زنده نمیمانی .
+صداقت بهترین سیاست است.