مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۱۴۶ مطلب با موضوع «دانشگاه» ثبت شده است

۲۹مهر

امروز به استاد بانک اطلاعاتی گفتم پروژه‌تون ترم قبل سخت بود؛ گفتش شما سر امتحان اشتباهات منو میگی، بعد با این استعدادت میگی امتحان سخت بود؟ تعجب میکنم :) 

بعدم اخر سر گفت دختر خوب و دانشجوی خوبی هستی :) 

اصلا کیف کردم، البته اینم بگم که با این اوصاف تصور میکنم اون روزی که کفت یه سریا که تو این کلاسم داریم من برگشونو میبینم میدونم درست نوشتن، منظورش به من بود، البته مطمئن نیستما. اما خب همین هم ما را بس :)

مژگان ❤😻
۱۱مهر

خیلی خیلی وقته میخوام بیام بنویسم و خداروشکر امشب اومدم. اول اینکه دانشگاه خوبه حسابی و واقعا هم لذت میبرم از خستگی دانشگاه. کار هم که میکنم و خبر خووووب امروز هم اینه که درس مباحث ویژه قراره پایتون اموزش بده بهمون. که این خبییلی خوبه، پایتون بسیار محبوبه و من تو فکر کلاس بودم واسش هرچند فعلا جدی نبود. 

درس مهندسی اینترنت هم استاد خوبی داره که اطلاعات عمومیش خیلی بالاست مثل اینکه. دیگه چییی؟ اهان شبیه سازی تا اینجا که قشنگ نیست و البته استادش تنفر برانکیزه، اینو من نمیگم فقط! هرچند که امیدوارم یکم محبوب کنه خودشو یا حداقل منفور بودنشو کم کنه. 

دیگر آنکه ادم باید خودشو دوست داشته باشه! به نظر من که واقعا ادم باید خودشو دوست داشته باشه! و من خودمو دوست دارم و وقتی این جمله رو مینویسم بیشترتر حتی !

برم بخوابم که فردا حاضر باشم واسه آبسار؟ اره برم واقعا . :) شب بخیر مژگان که بعدا قراره این مطلبو بخونی :) :* دوستت دارم ❤️

 

پی نوشت: و دوستت دارم خدای بزرگ عزیزم و از اول هم داشته ام و میدونی که این فعل دوست داشتنت همراهم بوده و هست و خواهد بود، به مرحمت خودت، شب بخیر ❤️

مژگان ❤😻
۰۴تیر

و همین الان امتحان برنامه سازی سیستم که از‌اون به عنوان غول مرحله اخر یاد میکردم تموم شد و بدین ترتیب ترم طولانی دو به پایان رسید و هلو سامر :))) 

خیلی خوشحالم خدا رو شکر واقعا. کلی خوشحالم و برنامه دارم. انشاا... به همشون برسم . 

و دیگه اینکه الان نشستم شیوا بیاد از جلسه امتحان بیرون. 

احساس رااااحتی میکنم بالاخره. خدایا شکرت. انشاا... هممون موفق باشیم همیشه. 

در ضمن الان میرم اتاقمو مرتب میکنم و به پروژه هام میرسم. تمام ❤️😊

مژگان ❤😻
۳۰خرداد

امروز بالاخررره کمی دارم استراحت میکنم. البته منظور از استراحت فقط فراغت از درسه ولی کار به جای خودش باقیه که اتفاقا برام خوشاینده و خیلیییم بهتر از درسه. چون از امتحانا دیگه حسابی خسته شدم. 

نمره بد و دور از انتظار طراحی الگوریتم هم مزید بر علت شد که البته اعتراض هم موثر نبود. میخوام برم برگمو ببینم ولی نمیدونم زمان داره هنوز یا نه و اینکه حسشم خیلی نیست. 

به جز درس، بقیه موارد زندگی عااالی :) البته که درسم بد نیست اما این ترم حسابی طول کشیده و میخوام تموم شه فقط . دو تا امتحان مونده : اندیشه اسلامی۲ و برنامه سازی سیستم( که سخته). 

خدا انرژی کافی بده برای امتحانات به همه انشاا...  :) 

مژگان ❤😻
۲۷خرداد

ساعت شش پاشدم درسو دوره کردم ، امتحانو دادم. پروژه رو نشون دادیم (که یکم ایراد داشت)؛ بعدش به استاد گفتم میشه زود صحیح کنین از استرسش بیایم بیرون( البته استرسشو نداشتم بیشتر کنجکاو بودم ببینم چند میشم، نمیدونم چرا این حرفو زدم😁) که استاد گفت اصلامیخواین همین الان صحیح کنم؟ گفتم اره، هیچی دیگه صحیح کرد با مهربونی و ارفاق :) و شدم ۱۶.۲۵ از ۱۹ . حالا نمره های عملی هم هست. بعد هم رفتیم بستنی خوردیم با شیوا. اومدم یکم پروژه کاری انجام دادم، بعد ،خوابیدم و خیلی زود پاشدم رفتم ارایشگاه ؛ اینجا دیگه خیلییی خوابم میومد. بعدش یکم دور زدیم اومدم خونه، بعد باز پروژه کاری بعد سریع دوش گرفتم ، بعد رفتم پیش خیاط که نبود بعدم اومدم باز پروژه کاری و پروژه درسیم که الیته درسیه انجام نشد. الانم میخوام بخوااااابم. اینارو گفتم که بگم چقدرررر شلوغ بوده امروز، تازه جواب دادنای وسطش به سفارش های کار پونیشا  هم بود. 

البته که خوشحالم از پرکاری و خداروشکر میکنم از حس خوب کار کردن :) و درس خوندن و فعالیت کلا. 

الان یکم نت و بعد بخوابم دیگه. :) شب بخیر دنیا :)

مژگان ❤😻
۲۶خرداد

عکس بچگیامو گذاشتم استوری، دوستام گفتن هنوزم همون شکلی فقط بزرگ شدی :) انقدرم با نمکه عکسه ، تعریف از خود نباشه :)

انقدررررز این روزا سرم شلووووووغه، امتحاناااا و پروژه دانشگاه و پروژه کاری و خیاط و ارایشگر :) 

سرم خلوت شه تو فکرم یه کار هست انجام بدم. اگه بشه خیلی خوب میشه. انشاا... که میشه :) یه پروژه کاریه برای خودم. 

مژگان ❤😻
۰۷خرداد

امشب رفتم شهریه مو بدم که خیلی یهویی دیدم رتبه دوم شدم و تخفیف ممتاز علمی گرفتم ، ۱۸۰ تومان :) 

خوشحالم ک رتبه آوردم انشاا... این ترمم رتبه بگیرم و اول بشم اصلا :) 

پ.ن: دیشب تانیا اینا اومدن خونمون، دست منو میگرفت میرفتیم قدم میزدیم همه جای خونه :* گوشیو قایم میکنه به ما میگه نیس :* انقدرم جذاب شده با این موهاش آخههههه ماشاا... ❤️

مژگان ❤😻
۲۷ارديبهشت

دیروز از سر کلاس طراحی الگوریتم میخواستم پست بذارم اما وقت نشد. چهارتا پروژه دارم که باید تحویل بدم . مسیج باکس فارسی، ماشین حساب اعداد مختلط، اتصال بانک به ویژوال با dependency و یه پروژه رشنال که واسه مهندسی نرم افزاره طبق سناریو فروشگاه. یکیشون کامله و یکی نصفه بقیه هم موندن و باید چند تا چیزم نصب کنم و علاوه به همه اینا کارمم هست. بنابراین وقت ندارم بیام اینجا! اما میام کم و بیش. میانترم طراحی الگوریتمم شدم 10/5 از 12 و خیلی خوشحالم از این بابت.

سه تا روزه هم گرفتم و باز هم خواهم گرفت انشاا... . شنبه شاید برم آرایشکاه.

الانم برم به ادامه کارام برسم.

شکر خدا را از بودنش. از زندگی :)

مژگان ❤😻
۲۲ارديبهشت

+تانیا منو دید، با خوشحالی گفت مشااان، گوشی که داره داخلش کارتون میبینه رو ازش گرفتم با جدید نگام میکنه! کلی هم بازی کردیم. 

+آیدا بهم میگه چند سال از درست مونده؟ میگم یه سال، میگه یعنی سه ساله میری دانشگاه؟ فکر کردم چقدر زود گذشت و داره میگذره. دلم برای این روزای دانشجویی تنگ میشه قطعا! احتمالش بالا رفت که واسه فوق بخونم ! شاید بعد از کمی استراحت البته.

مژگان ❤😻
۱۱ارديبهشت

از یک عصر بهاری نسبتا سرد دارم مینویسم. انقدر سرم شلوغه که خیلی وقت نمیکنم بیام اینجا. سه تا امتحان میانترم داده ام و یکی هم فردا خواهد بود. ریاضی مهندسی رو ۸ از ۸ و برنامه سازی رو ۵ از ۵ گرفتم خداروشکر. انشاا... که طراحی الگوریتم هم خوب باشه. یکم خوندم اما باید باز درست بخونم، که وقتی این مطلب رو پست کردم میرم میخونم. 

الان هم داشتم پیج نقد کتاب توی اینستاگرام رو میخوندم که یهو تصمیم گرفتم بیام اینجا، البته قبلشم میخواستم بیام اما وقت نشد. بیشتر میخواستم به سر بودن این روزا اشاره کنم، البته الان هوا گرم تر شده نسبت به چند روز پیش . چون اون موقع اتاقم خیلییی سرد بود و بخاریمم که خاموش کردم . خلاصه من که لذت میبرم از این هوا چون که به شدت گرمایی هستم. راستی چند روز پیش کیک ردولوت پختم که خوب شد اما اگر خواستم باز درست کنم وسط و روی کیک رو با خامه و شاید نوتلا خواهم پوشوند. خود کرمش هم خوب بود اما ترکیب پیشنهادی من عالی به نظر میرسه !
حالم خوبه خداروشکر ، کتاب ظرافت جوجه تیغی و دنیای سوفی رو دارم همزمان میخونم . درس و کار و زندگی عالی :) 
دیگه اینکه خوشحاااالم :) و دیگه اینکه برم قهوه درست کنم بخورم و بشینم پای درس :) 
خدای عزیزم امیدوارم به لطفت و لذت میبرم از کلماتی که به تو میگم . که تو خیلی دوست داشتنی هستی ، خیلی :) 
خدایا شکرت برای بودنت و برای همه چی :)
مژگان ❤😻
۰۴ارديبهشت

این روزها رو خیلی دوست دارم، دانشگاه رفتن و درس خوندن، کار کردن، حس خوب، سلامتی، خوشبختی، خدا، دوستان و همه چیزای خوب. خدایا شکرت برای خوشبختی، برای بودنت، برای همه چیز.

میانترم ریاضی مهندسی رو ۸ از ۸ شدم و یه مثبت هم احتمالا گرفتن برای حل تمرین و یه مثبت هم احتمالا برای برنامه نویسی شیء گرا گرفتم برای تمرین . میگم احتمالا چون مطمئن نیستم. 

خدایا شکرت برای همه چیز :) 

مژگان ❤😻
۳۰فروردين

امروز رفتیم باغ، بی نهایت زیبا بود. آب توی‌ جوب بود وشکوفه و سرسبزی و ... خدایا شکرت برای این همه زیبایی .

کمی راه رفتم. یهو درخت به رو دیدم که شکوفه های بزرگ صورتی داشت که واقعا زیباااا بود . 

زیاد نمیام اینجا چون سرم با پرژوه و درس و برنامه های خودم شلوغه اما واقعا باید بیشتر بنویسم و اینکارو میکنم :) 

خدایا شکرت که هستی باهام. صد بار مرسی ❤️ 

راستی امتحان میانترم ریاضی مهندسیم عالی بود خداروشکر :)

مژگان ❤😻
۰۸اسفند

+دیروز دوستم شیوا به مناسبت روز مهندس [در اقدامی کاملا سورپرایزانه] بهم یه ماهی کوچولو که تو یه تنگ کوچولو هست داد :) خیلی خوشحااال و سورپرایز شدم و منم برای جبران براش یه لاک خیلییییی خوشگل که خداروشکر خیلی دوست داشت خریدم، انقدر خوشگله که میخوام یکی هم برای خودم بخرم [ فعلا اونی که خریدم اخریش بود] . 

+امروز من رفتم پای تابلو دوبار :) یه بار اثبات یه چیز تو ریاضی مهندسی و یه بار یه برنامه اسمبلی تو برنامه سازی سیستم. یه برنامه هم یکی دیگه رفت اما اخرش با چیزایی که من گفتم برنامش درست شد و اخری هم نوشتم اما قرار شد جلسه بعد جواب داده بشه. خدایا شکرت که دانشجوی خوبی بودم امروز :)
+پریروز رفتیم پاساژ افتخارو بعدش هم مجتمع پارک و اوسان تا من خریدم رو تکمیل کنم. البته اخرش کیفم موند چون کیف زرد پررنگ خیلی نبود و همون تعداد کم هم من دوست نداشتم مدلشونو. نهایتا شاید برم شاهین شهر یا یه مغازه توی اوسان که بسته بود اما کیف زرد داشت :) 
+امروز برنامه نویسی شی گرای دوست داشتنی هم داشتیم که البته مباحثش تا اینجا که تکراریه اما این چیزی از دوست داشتنی بودنش کم نمیکنه و البته من که خیلی چیزی بادم نمونده و داره واسم یاداوری میشه چون این مباحثش مال ترم مهر سال ۹۶ بود. برم ببینم این ویژوال استدیو ۲۰۱۷ بالاخره نصب میشه یا نه :)
مژگان ❤😻
۰۲اسفند

بالاخره بعد از حدود پنج هفته دانشگاه نرفتن از سه‌شنبه این هفته یعنی ۳۰ بهمن رفتیم دانشگاه. یعنی کلی از دانشگاه قبلی یاد کردم که هفته اول بهمن کلاسا تشکیل میشد و مهر هم هفته دوم. اینجا هفته سوم بهمن تشکیل شد اونم بعضیا هنوز نیومدن :) 

درسامون ایناس: معماری کامپیوتر که فعلا درسای مدارمنطقی رو میگه و زیاد دوست نداشتم اما امیدوارم و فکر میکنم بهتر خواهد شد، امار و ریاضی مهندسی خوب بودن تا الان [که یک جلسه بوده] . شیء گرا که برنامه‌نویسی عزیزمه و خیلی دوسش دارم، برنامه‌سازی هم فکر میکردم برنامه‌نویسیه اما نیست و درواقع سطح ارتباط با سخت افزار وایناس تا جایی که فعلا میدونم، بعدا بازم راجع بهش مینویسم. آز مهندسی که کار با رشنال رز هست و اندیشه و طراحی الگوریتم هم خوبن. دیگه چی؟؟؟ آهان جلسه اول انقلاب رو نرفتم اما با استاد عزیز و دوست‌داشتنی‌ای هست. 

این ترم بیشترْ درسا تخصصی شدن و پروژه و اینا خواهیم داشت و منم که هیجان زده‌ام به خاطرشون به خصو‌ووص برای شیءگرا . 

الانم یکم خسته‌ام چون تا چهارربع کم کلاس بودم اما با این‌حال کتابخونه اتاقمو مرتب کردم کاملا و خیلی خوشحالم از این بابت، بالاخره دارم اتاق‌تکونی میکنم :) 

دیگه اینکه کتاب هالیوود رو هم شروع کردم پریروز فکر کنم. الان یکم شاید درس بخونم به خصوص ریاضی مهندسی.

 

خدایا شکرت برای رشته دوست داشتنی‌ام :) و خدایا شکرت که هستی و خدایا شکرت برای همه چیز :)

لطفا حال همه هممون همیشه همیشه خوب باشه :) و ممنونم که حالم خوبه :)

 

پی‌نوشت: قالب جدیدم مبارک :) زرد دوست داشتنی :) 

مژگان ❤😻
۲۹دی

امروز حاضر شدم برم دانشگاه که یهو دیدم واااای داره برف میاااد😍😍😍 کلیییی خوشحال شدم چون خیلی وقت بود برف از نزدیک ندیده بودم :) تازه فکر کنم این اولین برفیه که تانیا خانوم میبینه البته اگه نخوابیده باشه و دیده باشه. توی دانشگاه وقتی داشتم به سمت سالن میرفتم برف میومد و کلی باد و تموم برفا میمومد توی صورتم. البته کلاهمو کشیدم رو سرم و تا روی چشام اوردم اما خیلییی موقعیت باحالی بود، یاد شمال دیوار تو گات افتاده بودم. 

امتحانم خیلی خوب بود و فکر کنم همشو درست نوشتم به جز یه سوال که یکمشو ننوشتم.فقط مونده یه امتحان که فرداس.کلی احتیاج به استراحت دارم.البته نه اینکه توی ایام امتحانات خیلی درس خونده باشم اما به هرحال یه کم زمان آزاد برای خودم میخوام.

دیگه همینا :) خدایا شکرت برای برف دوست داشتنی و امتحان خوب و همه چی :)

مژگان ❤😻
۲۵دی

+دیگه ایام امتحانات داره خیلی طولانی میشه و من یکی که حوصلم سر رفت . امتحان زبان ماشین امروز سطحش از اونچه که فکر میکردم و اونچه که توی کلاس تدریس شده بود بالاتر بود. اما فکر میکنم بد جواب ندادم.برای گسسته یکم میترسم که البته فکر میکنم اینم مثل میانترمش اونقدری که فکر میکنیم سخته سخت نخواهد بود، از لحاظ جزوه میگم، امتحانشم که مثل جزوه میده.

+توی کانال استرینگ‌کست عضو شدم و حسااابی دارم پادکست گوش میکنم. خلاصه هاشونم مینویسم یه سری میام همشونو میذارم. فقط میتونم بگم عالیه. 

+تفسیر رو ۱۷ شدم و شیوه رو ۱۹.۵ . خب خداروشکر. در ضمن دیفرانسیل به هیچکس نمره خوبی نداده تا اینجا که میدونم، ۱۱،۱۲،۱۳،۱۴ً نمره های‌ من و سه نفری بود که توی امتحان پیش هم بودیم. در این حد یعنی !

+دیروز تانیا و کیانا اومدن خونمون. تاتا میگه عسیسممم :*** بابام برا اینکه بخندوندش کله معلق میزد، تانیا هم سرشو میگرفت و میگفت آخخخ و کلی‌ میخندید. توی اتاقم داشتم وسایلمو جمع میکردم که بهشون دست نزنه ، دیدم شروع کرد بقیه وسایلو بده دستم تا جمع کنم :* هرچی بهش میدادیم بخوره سریع میگفت عمو و میبرد پیش بابام با هم بخورن. یاد گرفته میگه اسب،انارم یاد گرفته، عاشق لیموشیرینه و شکوفه. شکوفه رو ریخت رو زمین گفتم وااای اونم گفت بااای :*** ولی واقعا واقعا خوشگل میگه عسیسم :*** جوجوی من :)

+کتاب باز هم من تموم شد. کل داستان رو دوست داشتم. خیلی توصیفاش از نیویورک قشنگ بود.من خودمم عاشق سفرم (البته برای مهاجرت فکر نمیکنم گزینه خوبی باشم،هرچند دیگه مطمئن نیستم) و برای همین از اون پارت سفرش خیلی خوشم اومده بود.بعصی جاهاش (خیلی کم بود اما بود) کلیشه‌ای بود که دوست نداشتم اما بازم میکم در کل قشنگ بود و قلم نویسنده هم که عالی. فقط حس میکنم چند جا خطای ترجمه داشت. البته این نشری که من خوندم، فکر میکنم نشری مثل آموت چنین مشکلی نداشته باشه.

مژگان ❤😻
۱۹دی

امروز (منظورم هجدهمه جون ساعت از دوازده گذشته نوزدهم ثبت میشه) امتحان مهندسی رو هم دادم که آسون و خوب بود(به جز سناریو که خیلی بلد نبودم) و کلا از صبح که میخواستم امتحان بدم خوابم میومد کلی ،چون ظهرش نخوابیده بودم خوب و شبم که خوابیدم باید زود بیدار میشدم، خلاصه برای روزایی هم که کلاس مهندسی رو داشتیم همین حس خوب الودگی رو داشتم و جند باری نزفتم به همین علت :) بعد که برگستم یه کم فیلم دیدم و زود ناهار خوردم و یازده و نیم خوابیدم تا سه. خیلی چسبید. امتحان دیفرانسیل هم نمره هاشو استاد زده که من یازده شدم:/ کلا بد نمره میده واقعا. من اویلر و کاهش مرتبه رو اشتباه نوشتم و بقیه‌ش تا جایی که یادمه بد نبود و چهار نمره هم از میانترم داشتم، با این حال یازده شدم. و البته اینم بگم میانترم که کلی فکر میکردم خوب میشم و همشو بلد بودم حسابی چهار از شیش شدم بنابراین این یکی که یکم بلد نبودم جای تعجب زیاد نداره که یازده شدم. 

به هر حال خداروشکر که پاس شدم.

مژگان ❤😻
۱۷دی

امروز صبح امتحان ارائه داشتم ،اومدم خونه تفسیر خوندم، اومدم خونه رفتم خاقانی یه پالتو گرفتم و اون کالباسای خییییلی خوشمزه رو خوردم و بعدش مهندسی خوندم. خلاصه خیلیییی خوابم میاد در حال حاضر. این لحظه رو ثبت کنم برم :)

مژگان ❤😻
۰۲دی

امروز روز نمره گرفتنم بودددد :)))) اولش امتحان زبان ماشین داشتیم که خیلیی کم خوندم و فهمیدم چیزی زیادی ازش یادم نمیمونه چون کداش خیلی عجیب غریب بود و منم دیگه تلاش نکردم، اما طبق ایده من به استاد گفتیم ما خوندیم ولی یه جاهایی یادمون میره میشه جزوه باز باشه؟ و استادم قبول کرددددد، سوالش جدید بود اما یه جیزایی سر هم کردم از جزوه و استاد هم کمی کمکم کرد و نمره کاملو گرفتم :) برای درس ارائه هم پاورپوینت خوشگلم رو نشون دادم و حسابی هم مسلط بودم به موضوع و خیلی دوست داشتم ارائه‌م رو. استاد هم گفت خوبه و موضوعش هم خوبه. بعدش هم ارائه های کتبی کوتاه و بلندم رو نشونش دادم و کلا سه تا سه گرفتم :))))) 

در ضمن میانترم مهندسی هم پنج از شش شدم، خدایا شکرت :))))

 

پ.ن: دارم فرندز جان میبینم.

مژگان ❤😻
۱۸آذر

امروز برای درس تفسیر قرآن یه آقایی اومدن راجع به اعجاز علمی قرآن صحبت کردن. بیشتر هم درمورد جنین. واقعا قشنگ بود صحبتاشون.

امتحان میانترم زبان اسمبلیم رو هم ۳.۷۵ از ۴ شدم :) وسط دانشگاه رفتیم سیب‌زمینی سرخ کرده بگیریم از سه جایی که نداشت و من سالاد ماکارونی گرفتم شیوا ساندویچ. دیروز هم بین ریاضی و تاریخ رفتم دنبال شیوا رفتیم کاپوچینو خوردیم از یه جایی که تعریفشو شنیده بودم و واقعا هم خوشمزه بود. یه بارم باید برم ترکشو امتحان کنم که اگه خوب بود مشتری همیشگی‌شون بشم :) 

دیگه اینکه کتاب “مغازه خودکشی” رو دارم میخونم که خوبه. دو تا امتحان زبانم دارم و یه ارائه شفاهی . 

مژگان ❤😻