مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۶ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۶آذر

انگار تو معده ام یه حفره اس که هرچی میخورم پر نمیشه! امشب و دیشب. فکر میکنم از کپسول چرک خشک کن باشه اما هرچی که هست خوب نیست چون من رژیمم . 

مژگان ❤😻
۲۴آذر

یه خاطره محوی دارم اون سری ک دندون عقلمو جراحی کردم جلوی خودمو میگ بدم نخندم و شاید حتی سریال خنده دار نمیدیدم، امروزم کمی سعی کردم تا اینکه بابام گفت ما کبلا (به حای قبلا) که سیخ نبود از چوب استفاده میکردیم برای کباب کردن. اینو گفت و من تا مدتی همینطوزی خندیدم مجبور شدم پاشم برم 😂 اخرش برگشتم گفتم به چی خندیدم نمیدونم چرا اونقدرررررر برام خنده دار بود. 😂

+این دفعه واقعا بخیه و درد کمتری دارم و دهنم از همین الان بیشتر باز میشه راحت تر غذا میخورم. فقط خداروشکر دیروز صبح کارای تخصیص محتوای امروز صبحو انجام داده بودم برخلاف دفعه قبل و تونستم صبح کمی بخوابم. یه سری برنامه ریزی هم کردم برای تغییر لایف استایلم، ورزش و تغذیه و همچنین نوشتن استرس هام در دفتر که خیلی بهم کمک کردن. سخته قطعا ولی مطمینم میتونم. 

انشاا... خدا خودش همه بیمارا رو شفا بده و همه چیو حل کنه برای همه 🤍

مژگان ❤😻
۲۱آذر

این چند روز برام عجیب بوده. همه چیز از جایی شروع شد که تصمیم گرفتم ماشین بخرم اما کمی پول کم داشتم و برای همین به بابام گفتم بهم پول بده و قبول کرد، شروع کردیم به گشتن اما اتفاق بد این بود که قیمتا مرتب بالا و بالاتر میرفتن! مثلا یه ماشین رو امشب دیده بودیم فردا بیست میلیون گرون تر میشد یا حتی توی یه مورد حدود چهل میلیون! کلی استرس گرفته بودم مخصوصا که قیمت سکه هم داشت میمومد پایین اون چند روز، تا اینکه بالاخره راضی شدم یه ماشین دیگه بخرم که در واقع از اول قصدشو نداشتم. قسمت طنزش اینجاست که سالها قبل عاشق این مدل ماشین بودم! حالا هم خوبه واقعا خداروشکر. اما اون همه استرس و درگیری فکری چند روزه، باعث شده الان حس عجیبی داشته باشم. به اضافه اینکه چهارشنبه نوبت جراحی دندون عقل دومه که واقعا ترسناکه برام. سری قبل در طول جراحی کلی ترسیده بودم. 

حالا ایشاا... خدا خودش بهم کمک کنه زود تموم بشه و خوب تموم بشه. انشاا... بعدش میخوام چند روزی ریلکس کنم بدون دغدغه. 

اخیش حالا که نوشتم حس بهتری دارم.

در ضمن میخوام رو پیج کتابم بیشتر کار کنم. خیلی به این مضووع فکر کردم و به این نتیجه رسیدم واقعا از این کار خوشم میاد. کار روی پیج کتابم. امیدوارم خوب بشه نتیجه.

وووو اینکه کاش بارون بیاد! دلم بارون میخواد.

 

+اولین ماشینی که باهاش رانندگی کردم یه پراید بود که در واقع من از خونوادم خواستم بخرن تا برم گواهینامه بگیرم و برم دانگشاه باهاش. اون موقع ها یه حایی خونده بودم برای ماشینتون اسم بذارین و اسم ماشینو گذاشتم نقره. حالا اسم این یکیو چی بذارم؟ یه چیزی تو مایه های اسب و اینا به ذهنم میرسه اما فعلا ایده ای ندارم!

مژگان ❤😻
۱۶آذر

امشب یه اتفاق خیلی خوب برام افتاد. قطعی بشه میام میگم. :) خدایا شکرت.

مژگان ❤😻
۱۲آذر

چند وقتیه تصمیم گرفتم یه ماشین بخرم این چند روز قطعی شد. امروز رفتیم یه ماشین رو دیدیم و نشون دادیم لی مشکل داشت. یه جورایی فکر میکردم که حتما میخرمش ولی نشد. امروز خیلی خیلی خسته شدم. خدایا لطفا خودت کمک کن زودتر یه ماشین بخرم. 

مژگان ❤😻
۰۱آذر

یکشنبه میخواستم بیام اینجا ولی باز نمیشد پس شاید الان با ذوق کمتری بگم: یکشنبه نتیجه امتحان فاینال گفته شد و من بالاترین نمره کلاس شدم! وقتی وسط ترم اومدم به این کلاس تصمیم گرفتم بالاترین نمره بشم و خداروشکر شدم. حالا نه اینکه بقیه خوب نباشن، اما حس خیلی خوبی بهم داد. نمره ام شد ۹۴ از ۱۰۰. و اینکه رایتینگم رو هم نشون دادم معلممون گفت گرامر و وکب عالی بود اما باید بیشتر بخونم تا فارسی نباشه بعضی جمله هام. 

خب این خیلییی خوشحالم کرد، 

امروزم با مامان رفتیم بیرون یکم خرید داشتیم و اش گرفتیم اومدیم خونه. حیلی هوا پاییزی بود فقط مونده یه بارونم بزنه... :)

راستی حالم خیلی خوبه! به پذیرش رسیدم پذیرش همه چی. میدونم هر چی هست تو زندگیمون وضعیتی هست که خدا خواسته . خدایا شکرت برای همه چی واقعا. 

مژگان ❤😻