مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

۱۲ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۰آذر

خب کارای این روزا اینا بودن: دارم کتاب خود باش دختر رو میخونم و خلاصه نویسی میکنم، عالیه این کتاب.

همچنان فرندز میبینم. مجله دانستنی ها عالیه، ارائه های کتبیم کامل شدن و چاپشون کردم، ارائه شفاهیم اماده‌اس برای یکشنبه، برای شب بلدا ژله انار درست کردم و انشاا... کیک پرتقالی هم درست خواهم کرد، امروز رفتم برای عروسی خواهرم و جشنهای مربوط بهش لباس گرفتم که خیلیییی دوسشون دارم :) بعدش هم ساندویچ با سس پستو خوردیم که خوشمزه بود. 

دیگه همین فکر کنم! 

مژگان ❤😻
۲۴آذر

شب جمعه عروسی پسر همسایمون دعوت بودیم و من اولش نمیخواستم برم چون عروسی هایی که نسبت نزدیکی نداشته باشیم معمولا نمیرم اما مامانم گفت بیا و خوش میگذره و اینا منم رفتم و کلی حوصلم اومد :)

دیشب یعنی شب شنبه هم که جشن تولد خواهرم بود و مهمون داشتیم و کلی خوش گذروندیممممم :) خواهرم ۲۳ ساله شد و انشاا... به همه آرزوهای قشنگش برسه و با شوهرش خوشبخت و خوب باشن همیشه :* 

تانیا جونمم دیدم: یه پالتوی خیلییییی خوشگل پوشیده بودددد که کلی نازش کرده بود :*** برای خودش راه میرفت خیار برمیداشت میخورد از سر میزا :)))) آخر مهمونی یادش افتاد بریم تو اتاق من بهم گفت ایا و میزد به در اتاقم و سعی میکرد درشو باز کنه ، یه ماشین اسباب بازی پیدا کرد برداشت رفت نشون آجیش داد :* وقتی داشتن میرفتن نذاشت باباش کلاهشث سرش کنه،خودش گرفت سرش کرد؛ ستاره میگه اول کشید روی چشماش ستون رو ندید خورد به ستون بعد کشید بالا و رفت :***** از من هی میپرسید کادو ها چیه؟ رفته بود میرقصید به بابای منم میگفت بیا ، هرچی باباش میگفت پالتوتو بپوش بریم نمیرفت و پالتو رو مینداخت اون‌طرف تا اخرش مامانش که پاشد پالتوشو پوشید، جورابش کیکی شده بود در اوردم از پاش بعد دیگه هر چی مامانش میگفت پات کن گوش نمیداد و جورابو برداشت رفت بندازه توی گلدون :)))) خلاصه خیلییییی دوست دارم من این تانیاااام رو :********

مژگان ❤😻
۱۸آذر

کتاب مغازه خودکشی همین الان تموم شد. یک کتاب طنز سیاهه و راجع به زمانیه که مردم امیدشون رو از دست دادن و تمایل به مرگ دارن،اینجا مغازه خودکشی وارد عمل میشه و کلی محصول خلاقانه برای خودکشی افراد بهشون میفروشه. اخرین فرزند خونواده‌ی صاحب مغازه اسمش آلن‌ه و  پر از امیده و میخواد این امید رو به بقیه هم متنقل کنه. کتاب کوتاه و قشنگی بود و پایانش هم خیلی غافل‌گیر کننده. از نشر‌ چشمه که قصد دارم کتابای بیشتری ازش بخونم.

مژگان ❤😻
۱۸آذر

امروز برای درس تفسیر قرآن یه آقایی اومدن راجع به اعجاز علمی قرآن صحبت کردن. بیشتر هم درمورد جنین. واقعا قشنگ بود صحبتاشون.

امتحان میانترم زبان اسمبلیم رو هم ۳.۷۵ از ۴ شدم :) وسط دانشگاه رفتیم سیب‌زمینی سرخ کرده بگیریم از سه جایی که نداشت و من سالاد ماکارونی گرفتم شیوا ساندویچ. دیروز هم بین ریاضی و تاریخ رفتم دنبال شیوا رفتیم کاپوچینو خوردیم از یه جایی که تعریفشو شنیده بودم و واقعا هم خوشمزه بود. یه بارم باید برم ترکشو امتحان کنم که اگه خوب بود مشتری همیشگی‌شون بشم :) 

دیگه اینکه کتاب “مغازه خودکشی” رو دارم میخونم که خوبه. دو تا امتحان زبانم دارم و یه ارائه شفاهی . 

مژگان ❤😻
۱۵آذر

خب کلی چیزبنویسم و برم فرندز بببینم !

+کتاب فرمین موش کتابخوان تموم شد. علت طول کشیدنش این بود که حسابی فرندز میدیدم. کتاب جالب بود چون راجع به کتابها بود و از  زبان یک موش بود. کلا خوب بود.

+بسته مانتو لی و اسکرابم به دستم رسید،یک پابندم سفارش دادم که به زودی میرسه. 

+این چند روز بکوب داشتم ارائه کتبی و شفاهی برای درس شیوه ارائه رو اماده میکردم. نود و نه درصدش تموم شد فقط یه کوچولو کار داره. 

+امتحان مهندسی و زبان ماشین راحت بودن و خوب. میانترم دیفرانسیل رو هم ۴ شد از ۶. 

+فرندز عالیه و واقعا معتادش شدم. فعلا اخرای فصل دو هستم. 

+همین :) حالم خوبه خدایا شکرت :)خدایا لطفا حال همه ی هممون همیشه خوب باشه :)

مژگان ❤😻
۰۹آذر

داشتم پستی که راجع به کتاب پیرمدر و دریا گذاشته بودم رو میخوندم که یهو دلم کلی واسه دریا تنگ شد. و به مزه آب شورو بدمزه دریا هم فکر کردم، اونقدری که دقیقا طعمشو توی دهنم حس کردم! 

واقعا دلم دریا میخواد :)

مژگان ❤😻
۰۷آذر

دو تا امتحان دارم که به زور دارم میخونم ، چون چند روزه دارم فرندز رو میبینم و به شدت معتادشششش شدم. عالیه یعنی .کتاب فرمین رو هم که دارم میخونم. امروزم رفتیم مانتو بگیرم برای دانشگاه که خوشم نیومد و یه پارچه گرفتم و یه قلمو و یه بافتنی برای خودم و یکیم برای تولد خواهرم که به زودی خواهد بود. 

برم فرندز ببینم :)

مژگان ❤😻
۰۴آذر

+هر وقت یه مطلب علمی میخونم به عظمت و توانایی خدا پی میبرم. واقعا خدایا شکرت. 

 

+کتاب زندگی عزیز تموم شد. من خودم خیلی داستان کوتاه دوست ندارم و اعتراف میکنم باضی داستاناشو کاملا سرسری خوندم و در کل میتونم بگم کتابش بد نبود. الان “فرمین موش کتاب‌خوان” رو شروع کردم. 

 

+برای مامان بزرگم سریال فرار از زندان رو گذاشتم. یهش میگم دوست داری؟ تایید میکنه و با دقت به تلویزیون نگاه میکنه. وقتی گفت زندان سونا، برگشته از من میپرسه یعنی زندانش سونا داره؟؟! =)))))

در ضمن مامان بزرگم از تبلیغ کفش شبکه ای‌فیلم متنفره. میگه چرا هر شب میاین میگین دیگه فهمیدیم. این دختره هم  که میاد میگه برام معلم خصوصی گرفتن میگه باشه برو پررووو :)))) مامانم به مامان بزرگ میگه پرتقالا ترشه؟ مامان بزرگم میگه خب خودت بخور، خداروشکر دل و روده داری. من همینو دارم تو ام همینو ، فقط از من بزرگتره :دی

مژگان ❤😻
۰۴آذر

من الان این پادکست از استرینگ کست در سایت ناملیک رو گوش کردم که بی نهایت عالی بود. موضوع اصلیش این بود که در دی‌ان‌ای یک باکتری دی‌ان‌ای ویروس هم پیداشده که بعد از بررسی مشخص شده این باکتری بعذ از جنگ با ویروس دی‌ان‌ای ویروس رو برمیداره ذخیره میکنه تا خودش ونسل های بعدیش در صورت مواجهه با اون ویروس بشناسنش. و اینکه این باکتری میتونه اطلاعاتی دریافت و با چیزهایدیگه جایگزین کنه که شاید در اینده مثلا اطلاعات یک بیماری رو بهش بشه داد که بره داخل بدن و اون بیماری رو از بین ببره. همچنین گفته شد احتمالا بشه با این باکتری در اینده رنگ چشم و میزان باهوشی و قد و ... کودکی که هنوز به دنیا نیومده رو تعیین کرد. البته هنوز مشخص نیست چقدر این کار ها امکان پذیره. و اینکه جمعی از دکترا و ... گفتن فعلا دستکاری در دی‌ان‌اس انسان نکنید تا بررسی بشه تاثیر چی خواهد بود. بعد هم امکان واقعی بودن بابانوئل رو بررسی کرد و بعد کتاب روح یک اختاپوس رو معرفی کرد که به هوش اختاپوس ها میپردازه و قسمتاییش رو گفت که خیلی جالب بود. اگه کتابشو پسدا کنم میخونمش. مثلا گفت اختاپوسی به مکان جدیدی منتقل شده بود و یک اباژور بالا سرش بود که هر روز با با برداشتن سرپوش اباژور و پاشیدن اب بهش اونو خراب و خاموش میکرد !

خلاصه این استرینگ کست به نظرم عالیه. 

مژگان ❤😻
۰۳آذر

+امروز امتحان دیفرانسیل رو دادیم که خیلی راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم و فکر میکنم نمره خوبی بگیرم. 

 
 
+دیشب یه پادکست انگلیسی گوش کردم و برای خودم ریپورتش رو گفتم. فکر میکنم خیلی موثر و خوبه. و انشاا... این کار رو ادامه خواهم داد.
 
+کتاب “صدای آرچر” رو در مدت کوتاهی تموم کردم. یه رمان عاشقانه قشنگ بود و قبلا هم گفتم رمان و فیلم هایی که در کنار ساحل هستن و اون ارامش رو دارن خیلی دوست دارم.
اینم از بعضی جمله هاش:
مژگان ❤😻
۰۲آذر

امشب مامانم و خواهرم رفتن عروسی دختر همسایمون اما من نرفتم . اولش میخواستم درسمو بخونم اما بعد دیدم بیشترشو خوندم و رفتم پیش تانیا جوووونم . انقدر مهربون بوددددد و کلی بازی کردیم با هم. اول که رفتم میخواستن غذا بخورن و من گرسنه نبودم و نشسته بودم و هی میگفتن بیا نرفتم تا اینکه تانیا اومد دستمو گرفت کشییید سر سفره و هی میگفت ایا بخور :))) بعدم هی تعارف میکرد سر سفره به من و منم غذاش دادم :* بعدش اون ادای هاپو درمی‌اورد و من فرار میکردم دنبالم میکرد و کلییییی میخندیدددددد عشقم. یه عروسک کلاغ داشت که اینو میگرفتن دستش هی میگفت غار غار :* روی اسبشم مینشت میپرید بالا. رفتیم بیرون دونات و قهوه اینا خوردیم، بعدش رفتیم یه کوچولو قدم زدیم و تانیا جونم اومده بود بغل من و بغل هیشکی نمیرفت. توی ماشینم میومد بغل من و فقطم میذاشت من سوییشرتشو تنش کنم و کفشاشو پاش کنم نه هیچکس دیگه :**** داشتم کتاب کیانا رو میخوندم سهو دیدم اومد متفکرانه نگام میکنه و نگاه به کاغذ میکنه. نشسته بود داشت اواز میخوند بلند بلند انقدر با نمککک.

دیگه نمیذاشت عروسکاشو جمع کنیم اصلا، باید همشون پخش باشن وسط هال. اخرم که داشتم میومدم روسریم رو سرم کردم که تانیا جیغ زد و برداشت روسریمو یعنی نرو، اومدم توی راهرو کاپشن اینامو تنم کردم. 

امشب موهاش فرفریییی شده بود و کلییییی بانمک تر و خوشگل تر از همیشه شده بود. نفس منی تو اخههههه :****

مژگان ❤😻
۰۱آذر

+چند روزیه سعی میکنم تقریبا هر روز قرآن بخونم. حس بیییی نظیری داره قرآن خوندن. 

+یک پادکست از سایت ناملیک گوش کردم راجع به دژاوو که توی ادامه مطلب راجع بهش مینویسم. خیلی خوب بود.

+دیشب با مامان و خواهرم و کیانا رفتیم سینما فیلم هزار پا رو دیدیم که خیلی خنده دار بود. 

+امروز بعد کلاس زبان یکم اتاقمو مرتب کردم ، الانم میرم ناهار بخورم و بعدش شاید کتاب بخونم و عصر حتما دیفرانسیل خواهم خوند. 

 

مژگان ❤😻