مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

چهار مهر، روزی که ۵۰،۵۰ خوب و بد بود

دوشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ

این نبودن (این@تر«نت یه مزیتی که برام داره اینه که میام اینجا مینویسم، مثل سابق مرتب و چقدر خوشحالم میکنه و چقدررررر سبکم میکنه،

اما خب چه کسب و کارهایی که صدمه دیدن ازش، دلم با اوناییه که این روزا وام دارن بدهی دارن یا خرجشون رو از اینترنت درمیارن و سخت یا غیرممکن شده براشون. کاش درک میکردیم و انقدر دعوا نمیکردیم اگر استوری کاری میدیدیم. هرچند که دیگه فکر نمیکنم ویو خوبی هم بخوره.

بگذریم

+امروز صبح اصلا نمیتونستم وصل شم برای ارسال کار مشتریا و کلی استرس کشیدم و البته از قبل هم فشار روحی زیادی روم بود بع خاطر اخبار بد، این شد که وسط کار در حالی که داشتم با لپ تاپ کار میکردم زدم زیر گریه و های های گریه کردم (!) خداروشکر کسی خونه نبود راحت بودم چون نمیخوام بقیه رو ناراحت کنم با صدای گریه بلند. بعدش اروم تر شدم و با کمی سردرد به ادامه کارم رسیدم و بعذ کلی تقلا موفق شدم کارای مشتریا رو برسونم. باز هم فردا تعطیله و به خاطر نت افتضاح ما کار نخواهیم کرد اما کارای پس فردا زیادن و تصمیم دارم خودم یکم به ویراستار کمک کنم. 

به هر نحوی که بود کارای امروزم تموم شد فقط قسمت خوبش اینه دیام کاری کمتر میاد و یکم اروم ترم از این لحاظ اما هیچی اون شرایط نرمال و نت نرمال نمیشه که داشتیم که جتی اگر پیام زیاد هم میومد بازم خوب بود.

امیذوارم بعذ این قضایا ف@یل(؛تر اینستا برداشته بشه و واتسپ که کار کردن راحت بشه.

+امروز با مامان بزرگ رفتیم خرید و من و اون کلی تو فروشگاه گشتیم. یه چند روزی هست تصمیم گرفتم پیج کتابم فقط استوری کتابی بذارم و در نتیجه خوبی‌ای ایجاد میشه: میام اینجا از بقیه چیزا میگم و همشون ماندگار تر میشن.

+مامان بزرگ سوسیس خرید و درست کردیم دوره‌م خوردیم. امروز روز رایتینگ خوندن بود کا نصف بیشتر یک درس رو خوندم و پنج صفحه باقیمونده رو بعدا میخونم. الان احتمالا یه قسمت گیلمور گرلز رو ببینم و بخوابم.

+دلم تصورات خوب میخواد و امید و ارزو که بتونم راحت تر زندگی کنم، با اخبار بد نمیشه محقق بشه اما نمیتونم دور بمونم از خبرا چون دلم با هموطنامه. از یه طرف اجساس میکنم برای جامعه خوب هر ادم باید روی خودشو روحیه اش کار کنه. پس شاید از این بع بعد فقط روزی نیم ساعت خبر ببینم. نمیدونم بتونم روی تصمیمم بمونم یا خیر.

+این روزا که نت نیست مردم بیشتر بلاگ میخونن انگار و منم که بیشتر مینویسم، هرچند اول وبلاگم نوشتم کسی نوشته ها رو نخونه ولی کسی که مستقیم وارد یه مطلب بشه متوجه اون نمیشه. به هرحال خواستم بگم اگر کسی این مطلب رو میخونه یا برای مطالب دیگه نظری گذاشته و جوابی نگرفته حمل بر بی ادبی نشه. متاسفم اما مدتهاست تصمیم گرفتم اینجا مکانی برای تعامل نباشه و کاملا خصوصی بمونه. مثل یه دفتر خاطرات. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۷/۰۴
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">