مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

چهارشنبه سوری عالیمون :)

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ق.ظ

(این مطلب مربوط به چهارشنبه سوری یعنی 22 اسفند هست و چون الان ساعت از دوازده گذشته تاریخ 23 اسفند براش ثبت میشه)

امروز از ساعت پنج و نیم تا یازده و نیم مهمونی بودیم.تولد یک سالگی دختر عموم تانیا بود (البته تاریخ اصلی تولدش 28 ام هست)و به همین مناسبت و به مناسبت چهارشنبه سوری باغ عموم دعوت بودیم. بسیاااار زیاد خوش گذشت.خیلییی خوش گذشت و حال داد. خواننده خوبی آورده بودن و بابام از اول تا آخر رقصید :) بعد کلیییی ترانه و اینا رفتیم شام خوردیم و بعدش هم انیش بازی و فشفشه و نخ شادی و... بعد هم از روی اتیش پریدیم.من اولین و تنها دختری بودم که از روی آتیش پریدم :)))) بعد کلی وقت یکی دوتا خانوم هم پریدن.و بابام که بارها وقتی اتیش زیاد بود پرید.

خلاصه واقعااا خوش گذشت و عالی بود.ایشاا... که به همه خوش بگذره و عالی باشه برای همه، همچنین ایشاا... خب بی خطری باشه برای همه و دل همه شادِ شاد باشه. :)💜

خدایا بسیاااار شکرت :)


پی نوشت درباره تانیا: تانیا جونم الان دیگه میتونه راه بره،هرچند مدتی یک بارمیافته.امشب بهش کمی مرغ دادم . و شوهرخواهرم توی بغلش خوابوندش :))) آخر جشن هم توی اتاق با یه بادکنک کلی سرگرمش کردم. بادکنک رو باد میکردم و میدادم دستش اونم هی فشارش میداد و دهنش رو میذاشت به یه قسمت از بادکنک تا اونم بتونه کاری که من کردمو انجام بده :))) 

بعضی وقتا هم باد بادکنک رو خالی میکردم توی صورتش اونم کلی کیف میکرد :)))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۲۳
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">