مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

تهران نوشت

چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ق.ظ

روزهای شش و هفتم عید رو توی تهران بودیم.

با اینکه قبلا چند باری تهران رفته بودم ولی هیچوقت توی شهر خیلی نرفتم گردش.

این بار اما قبلش یه لیست کوچیک داشتم واسه دیدن جاهای خوب تهران.

اینم از قصه ی این دوروز :)

روز اول

اولین روز رفتیم برج میلاد و بیشتر از اونچه که فکر میکردیم اونجا وقت گذروندیم.

اونجا با یه برند ابمیوه اشنا شدم که خیلی دوست داشتم و امیدوارم توی اصفهان پیداش کنم.

مامانم اینا به یه مرد چینی "های"  گفتن و اونم سریع گفت عکس بگیریم و اینکه عکسمون کجا خواهد رفت رو بی خبرم!

در واقع اینکه از بالای برج میلاد به تهران نگاه کنیم زیاد از نظر من جالب و خاص نبود. ولی به هرحال تجربه ی خوبی بود.اخرشم یه گروه به اسم سیکس فانتوم اگر اشتباه نکنم یه سری حرکات پارکور و روپایی و....  انجام دادن.

بعدش رفتیم طرفای زعفرانیه،درکه، ولی عصر و... . بیشترین چیزی که توجهم رو جلب کرد هوای خیلی خوب و خاص اونجا بود و گل فروشی های بسیار زیبا. و اینکه دکه های گلفروشی رو اونجا دیدم که توی اصفهان ندیده بودم[مطمئن نیستم وجود نداشته باشن].و اینکه نسبتا خلوت بود که خب به خاطر عیده.خیابوناشم بالا پایینی بود(!)  و خلاصه جای خوبی بود[معلومه که خوبه !] 

 روز دوم

اول به پل طبیعت رفتیم.که پیاده روی زیااادی داشت.هم اولش که باید با پله میرفتی بالا و هم روی خود پل و هم بعد از پل که میرسیدی به گنبد مینا.

روی پل خیلی خوب بود. اتوبان زیر پات رو میدیدی و بقیه تهران رو.

بعدش میخواستیم بریم کاخ گلستان ولی چون نزدیک ظهر بود و گرسنه بودیم رفتیم دربند که یه چیزی بخوریم.

به خاطر شلوغی مجبور شدیم توی خیابون دربند پارک کنیم و تت میدونش پیاده رفتیم و از اونجا با تاکسی رفتیم بالا.

خییییلی هوای دربند خوب بود. بابام همون اولاش تحت تاثیر مردی که تبلیغ میکرد رفت توی یه رستوران و من که هوس ابگوشت کرده بودم، ابگوشت سفارش دادم و بابا و خواهرم هم به تبع من همینو سفارش دادن و مامانم کباب.

ولی ابگوشتش خیلی خوب نبود و کبابش بهتر بود.

بعدش هم کمی پیاده روی کردیم به سمت بالا. و بعد کل مسیر تا میدون رو پیاده اومدیم و رفتیم کاخ سعد اباد.چون نزدیکمون بود.

 توی کاخ سعد اباد خییییلی راه رفتیم. و واسه ی دوتا کاخ ها بلیط گرفته بودیم(سفید و سبز)  که سفید رو رفتیم و قشنگ بود ولی همشو شیشه کشیده بودن.

من چون کفشم اسپرت نبود پام خسته شده بود و اون یکی رو نرفتم.مامانمم واسه من نرفت.

بعد یکم توی خیابونا چرخیدیم و بعد رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم. 

خیلی خوشحالم که با وجود اون شلوغی جای پارک گیرمون اومد و رفتیم زیارت.

بعدش هم مامانم میخواست بریم هفت تیر مانتو و اینا بخریم ولی ما بهش گفتیم لطفا بیخیال شو چون اصلا نمیتونیم راه بریم و پاهامون درد میکنه.

تقریبا همه جاهایی که میخواستیم بریم رو رفتیم.

توی راه برگشت هم در یک تصمیم یهویی رفتیم محلات و حموم اب گرم و اینا.خیلی چسبید با وجود پادردی که -ناشی از راه رفتن زیاد- داشتیم. 

پ.ن: من عااااشق شهرمم.وقتی بریم مسافرت دلم لک میزنه برای شهر خودم و مردم همشهری ام. خوشحالم که داریم به خونه میریم :)

پ.ن 2: اینو دیروز نوشتم.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۰۹
مژگان ❤😻

نظرات  (۲)

ما هم اومدیم شهر شما.
پاسخ:
خوش اومدین و خوش بگذره :)
۲۳ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۴۴ مجنونِ لیلی
اولین بار که رفتم پل طبیعت از پله های چوبی و مسیر کفپوش شده با چوب
گفتیم اینه پل طبیعت؟ اینکه بیاد قاعدتا اسمش ضد طبیعت باشه!؟ تا رسیدیم به اصل ماجرا دیدیم بله 🤗
یه مدت مجبوری بایست میرفتم تهران
میتونم بگم بیشترین چیزی که اذیت کننده بود برام داستان و قصه زیاد بود! 
کافی بود فقط ده دقیقه مینشستی داخل مترو و صدها آدم مختلف میدیدی
و هر فرد یه داستان منحصر به فرد 
سرگیجه میگرفتم از این فکر 🙄
پاسخ:
چه جالب . 
بله دقیقا هر آدمی یک داستان داره و ما با دیدن آدما نمیتونیم بگیم اینم یکی‌ مثل بقیه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">