خونه مادربزرگ و پدربزرگ جان
شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ
دیشب بعد از یک خرید جزیی رفتیم خونه پدر بزرگ مادر بزرگ جان.دیدن عشق قایمکی آون دوتا یه حس خیلی خوبی بهم میده! مادربزرگ جان همیشه کشک و برنجک و ازین چیزا داره.دیشب یه محصول جدیدم داشت؛ کرانچی! گفت نصفه شبهایی که گرسنه میشم میخورم.یکیشو آورد و به زور داد خوردیم.
پدربزرگ گفت یه کتاب کلیله و دمنه میارم اگه تونستی یه صفحه شو بدون غلط بخونی جایزه بهت میدم!
مادربزرگ شیر تازه میخواست و منتظر شدیم بیارن و رفتیم براش گرفتیم.
مادربزرگ لاک های صورتی کمرنگو دید و گفت ناخنات خیلی قشنگه!
مادربزرگم خیلی خوشگله!خیلی!
۹۴/۱۱/۰۳