مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

جذابیت های زندگی بنده :)❤

مژگان نوشت

❤چالِ لبخندِ تو دائم...حالِ خوبت مستمر!

❤❤اینجا بعضی حس و حال هام،عقاید و خاطراتم رو مینویسم. (چیزی مثل یک دفتر خاطرات)

❤❤❤دل را به خدا بسپار :)

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی

خود عید 10

شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۱ ب.ظ

امروز ناهار خونه مامان بزرگم بودیم و کوفته خوردیم.بعدش تا مدتی اونجا بودیم و عصر پاشدیم با مامان بزرگ، خواهر و شوهرخواهر و مادرم رفتیم ناژوون اسب سواااااری :)))))

قبلا در شمال کمی سوار اسب شده بودم اما اسب خیلی آهسته مسیر کوتاهی رفت و برگشت. برای همینم این دفعه که سوار اسب شدم طبق تجربه قبلیم انتظار یک اسب سواری آروم رو داشتم اما اسبه خیلی تند رفت و خیلی ترسیدم اما فوق العاده باحال بود :))))) مردی که آموزش میداد گفت بیشتر سنگینی ات رو روی پاهات بنداز و بین رو محکم بگیر و اگر خواستی تند تر بره زنجیر رو بزن به اسب اما من اصلا زنجیر رو نزدم چون به نظرم خود اسب به حد کافی تند میرفت :) خلاصه خیلی خووووب بود دو دور رفتم و کلی حال داد :)

بعدش هم رفتیم دور زدیم و شام هم اسلایدر خوردیم که خیلی چسبید :) بعدش هم توی خونه کادوهای روز مرد شوهر خواهرم رو بهش دادم و کادوهای پدرم و پدرشوهر خواهرم رو هم انشاا... فردا خواهیم داد.


پ.ن:میخواستم کوتاه راجع به اسب بنویسم که انقدر مطلب طولانی نشه اما انقدر ذوق کرده ام که نشد :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۱
مژگان ❤😻

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">